صبح یک روز زمستانی سرد

ساخت وبلاگ
خودم را در تو می ریزم   کمی احساس می خواهم و دستانی که با من مهربان باشد . کجای قصه ام بودی؟ در آن روزی که بوی سبزه می آمد و بوی عطر نعنا ، دشت را پر کرده بود از تو . هنوزم من به یادت ، مهربانی را درون چشمهای مردم & صبح یک روز زمستانی سرد...
ما را در سایت صبح یک روز زمستانی سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saber1354 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 22:31

کمی احساس می خواهم و چشمانی که از این جا به سمت خانه و آبادی این دشت ، وا گردد .   صابر خوشبین صفت صبح یک روز زمستانی سرد...
ما را در سایت صبح یک روز زمستانی سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saber1354 بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 22:31

با پدر سوار قایق شدیم و از رودخانه عبور کردیم و به آن سوی رود رسیدیم .جایی پشت یک تپه که بجز سنگ چیزی دیده نمی شد . هوا داشت تاریک می شد و من که خیلی ترسیده بودم به پدرم نگاهی کردم و از ترس به خودم می پیچیدم . پد&# صبح یک روز زمستانی سرد...
ما را در سایت صبح یک روز زمستانی سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saber1354 بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 22:31

ای فصل سرد قصه ی بر باد رفته

با رفتنت این قصه هم از یاد رفته

 

صابر خوشبین صفت

صبح یک روز زمستانی سرد...
ما را در سایت صبح یک روز زمستانی سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saber1354 بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 22:31

بی حرفی این قصه ما را کشت

اما به سمت قصه برگشتیم

فصلی که تو دنبال ما بودی

ما هم به دنبال تو می گشتیم

 

صابر خوشبین صفت

صبح یک روز زمستانی سرد...
ما را در سایت صبح یک روز زمستانی سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saber1354 بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 22:31

"یلدایی"از حرف شده ام گنجشکها سلام تو را می رسانند و شب ..... با تمام دلتنگی هایش از تو برای من حرف می زند .   پاییز ..... کنار تو آرام بود اما تو که نباشی برف به پشت بام خانه ی مان لبخند نمی زند .   فنجای قهوه سرد شده است   صبح یک روز زمستانی سرد...
ما را در سایت صبح یک روز زمستانی سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saber1354 بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 22:31